Just Just Just Ss501


Just Just Just Ss501

هرچی راجع به دابل اس


Red line Ep.6

RED LINE (EP 6)

آهو: می نیو چی شد؟ الان خوبی؟

می نیو: آره... خوبم... اون... اون

آهو: کی عزیزم؟

می نیو: هیچی... ولش کن... میشه من یه جا استراحت کنم؟

کیو: آره برو تو همون اتاق اولی

می نیو: مرسی

از جاش بلند شد تا بره تو اتاق

کیونا: کمک نمیخوای؟ {حالا بچه فلج نشده ک!}

می نیو: نه خودم میرم

رفت تو اتاق و رو تخت دراز کشید و انقدر فکر کرد تا بلخره خوابش برد

..........

کیو: هه ما اصن وقت نکردیم به هم سلام کنیم! خب سلام! هیونگ معرفی نمیکنی؟

هیونگ: خب... اونی که رفته اون بالا بخوابه می نیو  هستش {لهجه مازندرانی!} اینم سویانگه اونم آهو این یکی هم که معلومه خواهر هانی یه اسمشم کیوناس

یونگ: اِ چه جالب شماها دوقلویین؟ پس چرا تازه متوجه شدم؟!

سویانگ: انقد ک خنگی!

یونگ: بله؟

هانی: اِ سویانگ زشته

هیون: خب... مارو ک میشناسین؟

کیونا: آره سونبه تو راه بهمون گفت

سویانگ تو گوش هانی گفت: من گشنمه اینا نمیخوان شام بخورن؟

هیونگ ک روبروشون نشسته بود حرف سویانگو لب خونی کرد و فهمید چی گفت {ای جانم حانیه فدای اون لب خونیت بشه!}

هیونگ: اهم اهم کیو پاشو شامو بیار

کیو: جااااااااااانم؟ بابا یه خواهش میکنمی بی زحمتی چیزی بگو حداقل

هیونگ: پاشو پاشو این مهربونیا به تو نیومده!

کیو: چشم امر دیگه ای ندارین؟

-: حالا چرا دعوا میکنین؟ خودم میرم درست میکنم

کیو: نه هانی تو چرا زحمت بکشی؟

-: زحمتی نیس

و پاشد و به طرف آشپزخونه رفت

-: البته هانی من نیستم. اونه!

کیو: اِ جدی؟ ببخشید... وایسا بیام کمکت

اونم همراش رفت. کیونا سبزی هارو خورد میکرد کیو هم داشت هویج هارو ریز میکرد

کیونا: آی آخ آخ اوخ وای

کیو: چی شد؟

کیو با عجله رفت پیش کیونا. انگشت دستشو بریده بود

کیو: وای نگاه کن خیلی داره خون میاد

کیونا: نه چیزی نیس خودش خوب میشه

کیو: چی چیو خوب میشه؟ بذار ببینم

انگشتشو گرفت و لباشو بهش نزدیک کرد. خون دستشو میمکید و تف میکرد بیرون. از تماس لباش با انگشت کیونا یه حسی بهش داد. حس داغ عشق {آخی داداشم عاشق شد!} ولی کیونا حس تنفر داشت. دستش رو لبای کسی بود که مادرشو کشته بود. {ایش لیاقت نداری بهت خوبی بشه!}

کیو: تموم شد فکر کنم خونش بند اومد

هیونگ: ممنون

کیو: خواهش میکنم

بهش لبخندی زد. کیونا هم با لبخند تلخش جوابشو داد.

..........

هانی: میگم ای  کاش امشب نمیومدیم اینجا

هیونگ: چرا؟ چیه مگه؟ {هه بهش برخورد!}

هانی: آخه من نمیتونم شب یه جا دیگه بمونم {اوهه حالا کی گفته قراره بمونی؟  هیونگ: من گفتم!}

هیون: ولی دیشب ک...

هانی: اون فرق میکرد

یونگ: اشکال نداره عادت میکنی

هانی: عادت؟؟؟

هیونگ: آره دیگه حالا یه لحظه بیا بالا کارت دارم

پاشد رفت سمت اتاقش و هانی هم دنبالش رفت

سویانگ: ببینم این دوتا کجا رفتن؟

کیونا: ددر دودور! {یادته موقعی که اینو بهم گفته بودی؟ از همون موقه تا حالا همش افتاده سر زبونم هی میگم ددر دودور! هییییییییییییییییی... تازه الانم دارم Yesterday رو میگوشم}

هیون: خوبه دیگه این هیونگ هم از جونگ مین یاد گرفته اِ راستی جونگ مین هنوز نیومده؟

کیو: وایسا الان بهش زنگ میزنم... الو... معلوم هس تو کجایی؟... یعنی چه؟ پاشو بیا ببینم... الو... الو... اه لعنتی باز عین بز قطع کرد ولش کن بابا پاشین برین بخوابین فردا باید بریم کلی هم کار داریم.

هیون: فردا بیاد پدرشو در میارم ایییییییشش

آهو: هیون جان برادرم به اعصابت مسلط باش خواهش میکنم!

هیون: چشم آهو جان خواهرم!

همه با خنده پاشدن و رفتن که بخوابن...

*****************

خب دیگه تموم شد

نظر نظر

البته اگه نظر ندین من خودم میدونم کیا داستانمو میخونن

 

راستی نجمه جون غزل دوستته؟آخه تو پستش دیده بودم ک گفته بود میخاد واست کوکو سبزی درست کنه!

خیلی کوکو سبزی دوست داری عزیزم؟

 

بسه دیگه اینا خصوصی بود شماها چرا خوندین؟ایش

نظر فراموش نشه لطفا!

بای بای


نظرات شما عزیزان:

ya30
ساعت9:42---5 اسفند 1390
salam asisam tafalode u o dadim too ye rooze hehehe
پاسخ:وای واقعا؟؟؟؟؟؟؟ چ جالب!


mahsa.sari
ساعت21:36---4 اسفند 1390
راستي تا دوازدهم كه تولدته بهت فحش نميدم!!!!!!!!!!!!!

hey you .....

امروز كادوتم خريدم

تشكر كن.......

hurry up........
پاسخ:هه هه فکر کردی! وظیفته!


mahsa.sari
ساعت21:33---4 اسفند 1390
حاني جون دو نفر ازت تعريف كردن جوگير نشو.......

خا؟؟؟؟؟؟؟؟

بعدم داستانت خيلي مسخره ولوس بود...

ولي تبريك بهت ميگم ميدوني چرا؟؟؟

چون حداقل داستانات در حد داستاناي مادر معصومه افتضاح نيست!!!!!
پاسخ:برو بابا از تو همین دو نفر هم تعریف نمیکنن اییییییییییییییش خودتی لوس بیمزه آره اینو باهات موافقم بعدشم خیلی خیلی خیلی خیلی بهتر از داستانای اونه


ya 30
ساعت21:47---3 اسفند 1390
gooooooooooooooooooooood

like always!!!!!!!!!!!!!
پاسخ:مرسی عزیزم عاشقتم راستی یاسی جون ایدیتو بهم بده عزیزم مرسی مهساااااااااااااا کف کن!


setareh
ساعت17:00---3 اسفند 1390
پاسخ:هه هه سلام عزیزم خوش اومدی

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: Hani_Hyungi_Admin | تاريخ: یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |